موضوع مهدویت همیشه مورد توجه جامعه اسلامی بوده است، میگویم جامعه اسلامی بدون اینکه بخواهم فرقی از این جهت بین فرقه شیعه و سنی قایل شوم. به این خاطر که اعتقاد به ظهور شخصیتی مصلح در آخرالزمان و نجات نوع بشر از انواع و اقسام مصایب و مشکلات و تنگناها، تقریبا به صورت عقیده مشترکی در آمده است. کمتر فرقهای در جامعه مسلمین است که به این اصل اعتقادی نداشته باشد. منتهی ممکن است در مصادیق بین گروههای مذهبی اختلاف نظرهایی باشد اما در اصل قضیه توافق وجود دارد.
در بین شیعیان بیش از دیگر گروههای اسلامی این مسئله مورد اهتمام ویژه است. در میان آن ها به خصوص شیعیان اثنی عشری معتقدند که دوازدهمین نفر از سلاله خاندان ائمه اطهار که نام و نشان او در برخی از احادیث نبوی نیز آمده طی شرایطی خاص ظهور پیدا خواهد کرد و جهان در پی چنین تحولی پر از عدل و داد میشود. با این حال کم نبودند کسانی که در طول تاریخ با استفاده از همین اصل و انتساب خود با استناد به برخی نشانهها، علم مهدویت برافشاندند و از هر شیوهای بهره گرفتند تا حقانیت خود را به عموم مردم ثابت کنند. در کتاب "فرق الشیعه" نوبختی که صرفا به شرح و تفصیل فرقههای شیعی میپردازد، بخش اعظمی از آن به توضیح عملکرد مدعیان مهدویت اختصاص داده شده است. به طور معمول در شرایطی که تحمل اوضاع سیاسی و اقتصادی برای مردم دشوار باشد، موقعیت مناسبی برای برخی افراد حاصل میشود تا برای پیشبرد اهداف خاص خود از موضوع مهدویت بهرهبرداری کنند و با طرح این ادعا، مردم بیچاره و مصیبتدیده را که به دنبال مفری برای رهایی از شرایط حاصله هستند، به سوی خود جلب کرده و مدتی چند از این راه بر رونق بازارشان بیفزایند.
اگر بخواهیم فهرستی از کسانی که با استفاده از موضوع مهدویت در کشورهای اسلامی، اهداف خود را پیش بردند ارایه دهیم، یقینا در این مقال مختصر نمیگنجد و باید آن را به فرصتی دیگر موکول کرد. منتهی توجه به این نکته ضروری است که به خصوص در دوره معاصر اینگونه ادعاها مورد بهرهبرداری عناصر استعماری قرار گرفتهاند و هرچند عدهای از انسانهای پاک نهاد صرفا به خاطر وجود برخی شواهد و شباهتها در هیئت ظاهری و سلوک اجتماعی افراد مدعی مهدویت، دل در گرو آن ادعا بستند و چند صباحی از سر عقیده و اخلاص در جهت پیشبرد اهداف جریانهایی از این دست کوشیدهاند، اما در رأس هرم، نشانههایی از حضور کمرنگ و پر رنگ سیاستمداران روسی و انگلیسی وجود داشت که با سوء استفاده از چنین فضایی، ضربات جبرانناپذیری را بر پیکر خط اصیل مذهبی وارد آوردند.
داوری تاریخی نشان میدهد، اقبال مقطعی مردم به برخی از این مدعیان، ریشه در مسایل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد. کم نبودند افرادی که در آغاز کار، خود را به عنوان رابط خاص امام زمان (عج) به مردم معرفی کردند و با جلب نظر برخی از آنان و ایجاد دار و دستهای برای خود، کمکم از این مرحله نیز فراتر رفته و ادعای مهدویت، نبوت و حتی خالقیت کردند. البته در مورد هر کدام از مدعیان، سیر قضایا تفاوتهایی دارد. اینگونه نیست که همه مدعیان به شیوه و ادعایی مشخص در عرصه اجتماعی ظاهر شوند. نوع خط مشی و سلوک و طرز تلقی چنین گروههایی با یکدیگر اختلافهایی نیز دارد و حتی برخی از آنان به رغم اعتقادی که به حقانیت مذهب شیعی اثنیعشری داشتند، در مقطع زمانی مشخص برای پیگیری یک هدف سیاسی مدعی ظهور منجی آخرالزمان شدند و نمونه آن در تاریخ کم نیست. اگر حوادث دو دهه اخیر مورد بازبینی قرار گیرد، میتوان به شواهدی از این دست اشاره کرد. مثلا قیام افسری نظامی به نام "جهیمان سیف العتبه" در سرزمین عربستان بود که در موسم حج، حرکت خود را آغاز کرد و با همکاری برخی از همفکران خود برای مدت زمانی کوتاه، بیتالله الحرام را به محاصره در آورد و سرانجام یارانش طی درگیری خونین، به دست نیروهای ارتش عربستان کشته شدند. کاملا مشهود بود که وی با انگیزههای سیاسی و به خاطر مخالفت با رژیم حاکم بر عربستان، دست به چنین اقدامی زده است.
در کنار چنین مواردی، باید در نظر داشت که یک خط اصیل هم در حال گذراندن مسیر است که به طور کامل با منابع و مآخذ اسلامی منطبق است و در صدد فراهم آوردن فضایی مناسب بر ظهور منجی آخرالزمان (عج) میباشد.
از سویی دیگر این جریان، وظیفه اصلی و ذاتی خود میداند که مفهوم انتظار فرج را آنچنان که شایسته است در میان مردم معتقد تبیین کند تا جامعه، صلاحیت و برازندگی کافی را برای ظهور داشته باشد. البته باید توجه داشت که در کنار این جریان اصیل، حواشی و زوایدی نیز وجود دارد که در صورت یافتن مجال و فرصت کافی، فضا را مسموم خواهد کرد و سعی در ارایه تفسیری دگرگون از مفهوم انتظار و ظهور است. در اینجا منظور نفی و تخطئه افکار انجمن حجتیه نیست، چون اساسا قایل به این مسئله هستم که جریان حجتیه در بدو امر از تفکری اصیل سرچشمه و نشأت میگرفت و در طول دوران فعالیتش، اقدامات مؤثری را برای مقابله با افکار انحرافی و فرقههای ضاله انجام داده است. هرچند به لحاظ سیاسی، روش و منشی را برگزید که چندان با نهضت انقلابی و مسیر مبارزاتی مردم ایران علیه رژیم شاهنشاهی تناسبی نداشت و حتی برخی از اعضای خود را جدا از فعالیتهای سیاسی باز میداشت، بلکه هدفم توجه دادن مخاطبان به برخی از روشها و منشهاست که به رغم بهرهگیری از منابع اصیل اسلامی و بهرهمندی از مکتب متعالی اهل بیت (ع)، چنان راه افراط پیمودهاند که برقراری هرگونه اتحاد و اتفاق بین گروههای اسلامی را ناممکن و دشوار میسازد. درست است که یکی از ویژگیهای شیعیان، محبت ائمه اطهار (ع) است، اما اینکه تصور بکنیم چون در صدر اسلام مجموعه عوامل، دست به دست هم داده و با اتخاذ روشی نادرست و انحراف از مسیر اصلی سنت نبوی، زمام اداره جامعه اسلامی را برخلاف توصیه حضرت رسول(ص) به دیگر اصحاب پیامبر سپردند، پس فرقی میان مسببان این حرکت و هواداران فعلی آنان نیست و چنین تلقی نمیتواند به وحدت میان مسلمین کمکی بکند.
متأسفانه در شرایط کنونی، بعضا از سوی برخی عاشقان اهل بیت (ع) دیده میشود که در مناسبتهای ویژه به خصوص در شب و روز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در ملآ عام و در برخی از معابر عمومی، با نصب اعلان و پلاکارد، دشمنی و بغض خود را نسبت به مسببان این واقعه عظیم اعلام میکنند و لابد اینگونه ابراز احساسات را نیز از وظایف خود در دوره انتظار میدانند و هیچ به این مسئله نمیاندیشند که چنین اظهار نظرهای علنی، اگر مورد ملاحظه دیگر فرق اسلامی قرار گیرد، نه تنها گامی برای برقراری اتحاد برداشته نمیشود، بلکه خود عاملی برای گسترش فضای کدورت در جامعه اسلامی خواهد شد. نمیتوان در شعار، آرمانها و آرزوها را بیان کرد و در عرصه عمل به گونهای رفتار کرد که با این اهداف، تفاوتی از زمین تا آسمان داشته باشد.
یقینا مخاطبان گرامی بر مجموعه اعمال و افعالی که در مراسمی خاص موسوم به "عیدالزهرا" در برخی هیئتهای مذهبی صورت میگیرد، واقفند. کدام انسان منصفی است که شاهد چنین مراسمی با آن اوصافی که ذکر میکنند باشد و به این نتیجه برسد که قلب مطهر ائمه معصومین (ع) به واسطه چنین اقداماتی شادمان و مسرور است؟ پر واضح است که هدف نگارنده صرفا توجه و تذکر دادن خوانندگان محترم به برخی اعمال شنیع و خارج از حد شرع و عرف است که بعضا در موارد خاص و توسط عناصری مشکوک صورت میگیرد، چون تبعات چنین اقدامی یقینا آثار نامطلوبی در ارایه چهره واقعی شیعیان خواهد داشت.
دردناکتر آن که در برخی محافل و مجالس شنیده میشود، گروهی با عنوان هیئت مذهبی گرد فردی "ظاهرالصلاح" جمع شده و بین آنان رابطه مرادی و مریدی برقرار میشود و اعضای گروه خود را مقید به رعایت دستورات و توصیههای آن فرد میکنند. به طور معمول شیوههایی که برای جلب مخاطب توسط فرد مذکور صورت میگیرد، به آرایههایی از حدیث و کلام نیز آذین شده تا از این راه، تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. شاید از طریق رسانههای گروهی در جریان اخبار مربوط به باند مهدویت قرار گرفته باشید. مقدمهای که در ابتدای این مقال از نظر شما عزیزان گذشت، ناظر بر عملکرد افرادی از جمله اعضای این گروه بود.
رهبر گروه، شخصی به نام سیدمحمد حسینی میلانی بود که توانست با ایجاد تشکیلاتی محدود، برخی از اهداف خود را پیش ببرد. زمانی کار گروه ـ تحت نظر میلانی ـ اوج گرفت که بنا به دلایلی نامعلوم، حکم ترور علی رازینی، دادستان وقت دادگستری تهران توسط وی صادر شد و هوادارانش برای اجرای این دستور، در دی ماه 1377 دست به اقدام زدند که نتیجه این تلاش، ترور نافرجام علی رازینی و مجروح شدن 4 نفر از همراهان او و نیز شهادت شخصی به نام انصار عزتی قرهلو ـ که به صورت تصادفی از محل حادثه میگذشت ـ شد. از این پس بود که مأموران امنیتی، سعی فراوانی برای شناسایی عوامل ترور انجام داده و سرانجام موفق به کشف آن شدند.
برای آشنایی با عقاید سید محمد حسین میلانی یادداشت بعدی را بخوانید.